من دوست ندارم دخترکم لاک بزند
هرکسی اعتقادی دارد و هم به نظر خودش و هم به نظر دیگران عقاید هر شخص برایش محترم است و باید به آنها احترام گذاشت، خوب اگرعقاید هرکسی محترم است و بعضی از عقاید منعی درشان نیست که به سطح جامعه بیایند پس منعی وجود ندارد من هم عقایدم را بنگارم، تازه اینجا که سطح جامعه هم نیست، وبلاگ شخصی نویسنده است.
راستش من دوست ندارم دخترکم لاک بزند، من چه مادری می شوم که خودم به دست خودم مصادیق و مبانی به دین عمل نکردن را به فرزندم آموزش دهم؟
من اعتقاد دارم زیبایی های جنس مونث زیبایی است، سن و سال ندارد. آیا دخترک من به عنوان یک جنسیت مونث در جامعه شناخته نمی شود؟ پس زیبایی های خود و خود آرایی او برای نامحرم و در جایی که نامحرم می بینید درست نیست، چرا که باعث عادت او می شود، عادت به همراه داشتن آنچه نباید همراه داشته باشد و ترک این عادت در زمانی که لازم می شود سخت است.
بعضی فکر می کنند چرا من آزادی را از کودکم می گیرم، به نظر شما، خود شما، من، مادرم، خواهرم مگر در کودکی آزادیمان با نبود این نوع وسیله ها گرفته شده که حالا فکر کنیم آزادی کودکمان گرفته میشود؟ اتفاقا هرچه بیشتر فکر می کنم می بینم اسباب بازی های دوران کودکی ما خیلی جذاب تر و جالب تر از اسباب بازی های این زمان بود.
و باز فکر می کنم من و هم سن سالانم که با قوری و سماور بازی کردیم چه بر سر بزرگ شدنمان در دین و دین داری آمد، وای به حال کودکان ما در بزرگ شدنشان که همین حالا و در همین سن کم یکی از یکی دیگر تبحرش در آنچه نباید بداند و می داند بیشتر است.
مادر خوب مادری است که امانت دار خوبی باشد، امانت دار، امانتی که از سوی خدا برایش آمده است، دخترک من امانت الهی در نزد من است، دلم نمی خواهد در امانت خیانت کنم.

تلظی یعنی آنقدر بی حس و بی جان و بی رمق است که فقط و فقط گاهی دهان باز و بسته می کند.