روزه ای با یک رژ لب کم رنگ
می گفت چون روزه می گیرم و لب هام خشک می شه و ترک بر می دارد رژ لب می زنم، تاکید هم می کرد که مراقب است زبانش به لبهایش نخورد و روزه اش باطل نشود.
نمی دانستم در جواب این بهانه جویی چه باید بگویم.
تنها با خودم گفتم:
قدیم ترها حتی اگر ماه مبارک رمضان نبود از ترک و خشکی لب آدمها راحت می شد روزه دار بودنشان را تشخیص داد، اما توی این روزگار و حالا که ماه رمضان است هم هست، آنقدر آدمها رنگ به رنگ شده اند که حتی نمی شود به سادگی روزدار بودنشان را از رنگ لبانشان تشخیص داد، نمی شود فهمید اصلاً روزه می گیرند یا خدایی ناکرده آنقدر در بی ایمانی غرق شده اند که روزه گرفتن را هم فراموش کرده اند، بعضی هم که هم خدا را می خواهند و هم نمی توانند پا بر نفس اماره خود بگذارند، پس هم روزه می گیرند و هم آنچه دلشان از بی ایمانی می طلبت را اجابت می کنند.
ای کاش ماجرا تنها به یک رژ لب ساده و کم رنگ ختم می شد، چون بعضی افراد در طول روز که روزه هستند دست از گناه می کشند تا مبادا به اصطلاح خودشان روزه یشان باطل شود و شب و موقع افطار دوباره همان انسان غرق در نفسانیات می شوند که بودند و باز دوباره صبح روزه از گناه کردن می گیرند تا افطار شود.
راستی در این روزها چقدر هزینه ی رفتن به یک کلاس می شود، کلاسی که به ما کمک کند تا دست از خلق و خوی بدمان بر داریم؟ کلاس های عجیب و غریبی که خیلی های ما تن به حضور در آنها را می دهیم و با جان و دل هزینه اش را هم پرداخت می کنیم تا خلق و خویمان مردم پسند تر شود.
نمی دانم چرا از کلاسهای رایگانی که خدا برایمان می گذارد تا خلق و خوی بدمان را ترک کنیم استفاده نمی کنیم؟

تلظی یعنی آنقدر بی حس و بی جان و بی رمق است که فقط و فقط گاهی دهان باز و بسته می کند.